زنی که مادر نیست

شروع

1394/4/19 17:15
نویسنده : ترنم
974 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

نمیدونم کیاقراره بیان اینجا و این مطالبو بخونن؟ ولی هر کی اومده بخونه خوش اومده، دلم نمیخاد کسی منو بشناسه، اگه شناخت هم معرفی نکنه، اینجا نمینویسم که کسی برام ترحم کنه، یا دل بسوزونه یا اینکه همش این جمله کلیشه ای رو تکرار کنه، نترس یه روزی توام مامان میشی، من اینجا مینویسم تا ته دلم خالی بشه، تا اینکه حرفامو گفته باشم...حرفایی که پوسیدن. ممنونم از همه مخاطبانم

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

بهار
19 تیر 94 17:18
عزیزم حرفاتو کاملا میفهمم و درک میکنم چون منم یکی ام مثل خودت خوشحال میشم بهم سر بزنی
ترنم
پاسخ
ممنونم حتما
مامان آینده
19 تیر 94 17:29
سلام. خیلی خوبه که اینجا رو داریم برای نوشتن حرفای دل
ترنم
پاسخ
خیلی خوبه واقعا
کیانا
20 تیر 94 14:09
آخی... عزیزم... دلم سوخت برات. واقعا درکت می کنم. من فضول نیستم. ولی می تونی دلیل رو از شوهرت بپرسی. یا برید پیش روانشناس و اون دکتره با شوهرت صحبت کنه
ترنم
پاسخ
سلام خانومی ممنونم از ابراز همدردیت تو ایندچند وقته خیلی دلیلشو پرسیدم همیشه دلایل بی متعدد و بی منطقی برا خودش داره